میدونی این روز روزیه که دارم یه شکست خورده رو میبینم یه بازنده که با کلی امید ارزو زد به میدون که ببره ولی هیچی جز یه باخت بزنگ نصیبش نشد .خیلی کیزی کلی گفتم . نارحتم وحشتناک از اینکه شرکتمو بستمو میدونو به شرکتم دادم و تمام وسایلمو گذاشتم اونحا . میدونی الان دارم حس میکنم که میدون خالی مردن چقدر حس بدیه . جندش اوره پره از بغضه از بغضی ک تا بخوای به کسی بگی انگشت اتهام میره سمت خودت که خودت کردی حوردت بودی خلاصه من میگم چیزی ک نتونی ازش برا کسی بگی وحشتناک سخته . و از اون سخت تر اینه که به این درک رسیدم که دیگ تنها بودن سخته . قبلا شعار میدادم ولی لان ک یکم خودمم و دارم لمسش میکنم تنهایی رو میفهمم چرا سخته ب قول اون خانومه باربار دوست داشتم کسی جایی متنظرم باشد .  من که میگم اقا همه ادما دلشون میخواد یکی یه جا منتظرشون باشه شاید اونایی ک منتظرنو ندید میگیرن ک چرخ ادم دیگ ایی میزنن . یا شایدم نمدونم شاید دوم رو